همین الان تو یکی از سایت ها عکس دختری رو دیدم که با وجود معلولیت شدید جسمی کارهای هنری زیبایی انجام داده بود
.......
گاهی اصلا نمیشه چیزی گفت
گاهی سر موضوع کوچکی دنیا رو می بازیم و گاهی انسان هایی ....
خیلی دوست داشتم از آثارش می خریدم فرقی هم برام نداره که رو مد نیست
امان از ما که گاهی امیدمون رو سر هیچ می بازیم و گاهی از هیچ یک دنیا می سازیم
البته امیدوارم قسمت دوم بیشتر در مورد ما صدق کنه./
آستین بالا می زنم
برایت دعا می کنم
ساقدوشت می شوم
تو خوشبخت شو
من آرزوهایم را دفن می کنم.
تکه یخی در کویر لوت
آتشی در انبار کاه
بازمانده ای در جزیره دور
یا که صخره ای رو به سقوط
این حال من منهای توست!
از داروهای تلخ بیزار بود
و بیشتر از آن از زخم زبان ها
سکوت تازیانه می زد و یاس جولان میداد
غم ریشه می دوانید و جدایی فریاد می کشید
امروز
30 سال است
این خانه رنگ زندگی گرفته است
امید زندگی
میلادت مبارک
باد سردی گونه هایم را نوازش می کند
کلاه را جلوتر می کشم
جاده...
یادآور اولین دیدار
گذر روزهای سپید
از آن زمستان 69 زمستان دیگر می گذرد
و من در کنار قاب عکست
70 امین زمستان با هم بودن را جشن می گیرم.